تصمیم گرفتیم که خانواده هامونو واسه افطار دعوت کنیم. هم ذوق داشتم و خوشحال بودم هم ته دلم یه استرسی داشتم. اخه تا حالا مهمون با تعداد زیاد نداشتم. نمیدونستم از پسش برمیام یا نه. اما گفتم باید بتونی… ناسلامتی تو خانم خونه هستیا. نمیتونم چیه دیگه. خلاصه… زنگ زدیم و دوتایی مهمونای قشنگ و عزیزمونو دعوت کردیم. وقتی به مامانم اینا زنگ زدیم مامانم گفت مامان جان من از صبح زود میام کمکت؛ نگران نباش. گفتم نه نه؛ خودم میتونم اصلا نگران نباش؛ سربلندت میکنم. خندید و گفت دیوونه؛ تو باعث افتخارمی دختره خانومم. پا شدم و لیست خرید و کارامو نوشتم. روز قبل مهمونی وقتی همسر جانم از سرکار اومد خونه؛ رفتیم باهم خرید. همه ی خریدامونو کردیم. یه چیزی توی ذهنم بود که اصلا نگفتم چون یجورایی سورپرایز بود. اونم واسه کی؟ پدر شوهر عزیزم که همیشه پشت و حامی من بوده و هست. منم که از ته دلم عااااااشقشم. یادمه یه سالی که نامزد بودیم و افطار دعوت بودم منزلشون سر سفره ی افطار نان شیرمال خورشیدی بود. پدر شوهرم گفت دخترم من از وقتی که بچه بودم عاشق این نان شیرمال خورشیدی ها بودم و هنوزم هستم. اصلا با این افطار بهم یه مزه ی دیگه میده. یادم مونده بود… گذشت و روز موعود رسید. از صبح زود بیدار شدم تا همه ی کارامو بدون عجله و با ارامش و سر وقت انجام بدم که وقتی عزیزای دلمون اومدن کاری نداشته باشم و بتونم با خیال راحت بشینم پیششون. سبزی خوردنمو پاک کردم؛ سوپ و اش رو گذاشتم که اماده بشن؛ خورشتمم گذاشتم تا حسابی جا بیفته؛ سالادمو درست کردم؛ میوه هارو شستم؛ شربت درست کردم که تا اون موقع خنک و تگری بشه و… کارای خونه هم انجام دادم و خونه شد دسته گل. دوشمم گرفتم و حاضر شدم. میزمو چیدمو منتظر مهمونای عزیزم و همسرم بودم. همون موقع گوشیمو برداشتمو با چندتا کلیک ساده چندتا نان شیرمال خورشیدی ۳۰۰ گرمی به قنادی نیشکر زعفرانیه سفارش دادم و دیگه با خیال راحت گرفتم نشستم. انقدر نیشکر زعفرانیه سفارشمو سریع رسوند بهم که هنوز حتی عشقمم از سرکار نیمده بود خونه. گذشت… همه اومدن… چه حال خوبی داشتم. همه ی کارامو رو برنامه پیش برده بودم و فقط استرس داشتم که غذاهام خوشمزه شده باشن. وقتی نزدیک اذان شد و همه اومدن سر میز افطار؛ پدرشوهرم از شدت خوشحالی یهو بلند جیغ زد و خندید. هیشکی نمیدونست موضوع رو هنوز جز خودمون دوتا. انقدر سفت بقلم کرده بود و قربون صدقم میرفت که خدا میدونه. تازه مادر شوهر عزیزم متوجه موضوع شد و بلند بلند خندید و به همه توضیح داد. میگفت هر موقع میخوام این مرد رو گول بزنم واسش از این نان شیرمال خورشیدی ها میخرم از بس که دوس داره. هممون زدیم زیر خنده. انقدر این نان شیرمال خورشیدی قنادی زعفرانیه لعنتی خوشمزه بود که همه اونو داشتن با کره و مربا میخوردن. یهو همسرم گفت بابا بسه دیگه. خانمم این همه زحمت کشیده از این غذاهای خوشمزه و خوش عطر خانم منم بخورین و همه یهو خندیدن. چقدر همه خوششون اومده بود از همه چیز و چقدر تعریفمو میکردن. یهو مادر شوهر عزیزم به مامانم گفت خدا خیرت بده با این دختری که بزرگ کردی؛ این دختر باعث افتخار ماس. همونجا از خجالت سرخ شدمو سرمو انداختم پایین اما زیر چشمی داشتم مامانمو نگاه میکردم. بهش گفته بودم سربلندش میکنم… ولی خب از حق هم نگذریم؛ غذاها واااااقعا خیلی خوشمزه شده بودن. جاتون خالی… شمام با چندتا کلیک ساده میتونین این نان شیرمال خورشیدی ۳۰۰ گرمی رو به قنادی نیشکر زعفرانیه سفارش بدین تا خیلی فوری برسه دستتون و کیف دنیارو باهاش ببرین. به همین باحالی…
نان شیرمال خورشیدی
هر قسمتش یک لقمست
رنج سنی محصول | |
---|---|
مناسبت های پیشنهادی | |
تزئینات و مواد تشکیل دهنده | |
شرایط نگهداری | |
نقطه ضعف محصول |
دسته: نان, نان ماه رمضان
برچسب: نان, نان افطاری, نان رمضان, نان شیرمال, نان ماه رمضان, نان نیشکر
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.